اطلاع از بروز شدن
صبر در قرآن ـ قسمت ششم و پایانی
سه شنبه 88 آبان 19
اول نوشت: بعد از پست قبلی، بعضی از دوستان خیال کردند من جدی جدی آنفلونزا گرفتم.. از ترس شایع شدن این خبر، مجبور شدم این پست را زودتر آپ کنم تا همگان بدانند آن متن یک شوخی بیشتر نبود.. اما انگار بعضی دوستان خوب نمی خوانند متنها را...
چیزهایی که به صبوری انسان کمک میکند:
الفـ شناخت طبیعت حال دنیا: وقتی انسان طبیعت دنیا و سختیهای آن را بداند، همواره انتظار سختیها و گرفتاریهای طبیعی دنیا و هر پیشآمد ناخوشایندی را داشته باشد، تحمل پیآمدهای آن آسانتر و قابل تحملتر میشود. اما وقتی شرایط طبیعی زندگی مادی را نشناسد و انتظار هیچ مشکلی را نداشته باشد، همین که دچار سختی و مشقتی شد ناامید میشود و گمان میکند که تنها اوست که در این دنیای بزرگ، از روی بدشانسی و بدبیاری گرفتار مشقتی شده است. معمولاً انسان، مشقتها و گرفتاریهای دیگران را نمیبیند؛ این در حالی است که هیچ کس در این دنیا بدون دردسر و گرفتاری نیست، اما نوع گرفتاریها تفاوت میکند. نگاهی گذرا به زندگی امامان معصوم و پیشوایان دینی ما نشان میدهد حتی آنان که برگزیدگان الهی و مقربان درگاه او بودهاند، از چنین حوادث دردناک و سختی در امان نبودهاند.
ب ـ باور به مالکیت خداوند و ایمان به آیهی انا لله و انا الیه راجعون: یعنی با تمام وجود باور داشته باشیم که خودمان و هرچه در دست داریم از آن خداییم و در نهایت به سوی خدا باز میگردیم. خدای متعال میفرماید: وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیْهِ تَجْئَرُونَ (النحل: 53) یعنی: و هر چه نعمت دارید از جانب خداست، و آنگاه وقتى که محنتى به شما رسد به درگاه او لابه و زارى مىکنید. ادامهی مطلب...
یکشنبه 88 آبان 10
در قسمت قبل موارد صبر در قرآن را شروع و به سه مورد آن اشاره کردم.. اینک بقیهی مطلب را تقدیمتان میکنم..
د - صبر بر طاعت خداوند
به خاطر سختی و مشقت صبر بر طاعت و عبادت پروردگار است که در زبان قرآن کریم، از باارزشترین و والاترین انواع صبر شمرده شده است. ذکر صبر در قرآن کریم، در بیشتر موارد، به شکل توصیه یا خبر از فواید و پاداش صبر است؛ اما وقتی به این نوع صبر میرسد شکل عبارت عوض میشود و حالت دستوری و امری به خود میگیرد: رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما فَاعْبُدْهُ وَ اصْطَبِرْ لِعِبادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیًّا (مریم:65) یعنی: پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست را بپرست و در پرستش او شکیبا باش. مگر همنامى [و همتایی] براى او مىشناسى؟
وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها لا نَسْئَلُکَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى (طه:132) یعنی: و خانوادهی خود را به نماز فرمان ده و بر برپایی آن پافشارى کن. ما از تو روزى نمىخواهیم، که به تو روزى مىدهیم، و عاقبت [خیر] از براى پرهیزکارى است.
در این دو آیه ملاحظه میشود که «صبر» را در باب افتعال به کار برده است و آشنایان با ادبیات عرب میدانند که باب افتعال برای مبالغه و زیادی انجام یک عمل به کار میرود. بنابراین معنای این واژه این است که در عبادت پروردگار و اقامهی نماز بسیار صبر کن و در این صبوری پایدار باش.
صبر بر طاعت خداوند سه مرحله دارد: ادامهی مطلب...
یکشنبه 88 مهر 26
ب ـ صبر بر خواستههای نفس
در زبان قرآن کریم، خواستههای نفسانی به عنوان "سراء" نامیده شده است و به نظر میرسد که صبر بر آن، از صبر بر «ضراء» دشوارتر و در عین حال بااهمیتتر و با فضیلتتر باشد. بعضی از بزرگان معتقدند که مومن، میتواند بر بلاهای دنیوی صبر کند؛ اما جز اولیای برجستهی الهی و تقواپیشگان حقیقی، کسی توان صبر در هنگام عافیت و رفاه را ندارد. ادامهی مطلب...
دوشنبه 88 مهر 20
دوستان عزیز! در اولین قسمت این مبحث، مطلی جدیدی به عنوان اجر صبر اضافه کردم که به دلیل طولانی شدن آن پست، آن را به دو پست تقسیم کردم.. به دوستانی که این مقاله را پی گیری میکنند توصیه میکنم پست اول را یکبار دیگر بخوانند تا از قسمت اضافه شده هم مطلع بشوند..
حکم صبر و فضیلت آن در قرآن کریم
از آیات متعددی که در قرآن با حالت امری و دستوری به صبوری سفارش کرده و خیر دنیا و آخرت را بر آن مترتب دانسته است میتوان استفاده کرد که صبر، به نوعی واجب است؛ ولی از منظر آنچه بر آن صبر میشود، میتواند حکمهای جداگانهای داشته باشد. یعنی اگر آنچه قرار است بر آن صبر شود، واجب یا حرام باشد، حکم صبر بر آن هم واجب خواهد بود و صبر بر مستحبات و صبر در خودداری از انجام مکروهات نیز مستحب است.
بسیاری از این آیات به فضیلتهای صبر اختصاص یافته است. البته این مختصر را مجال ذکر و توضیح همهی آنها نیست؛ اما برای اطلاع شما خوانندگان عزیز به بعضی از آنها اشارهای میکنم:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (آلعمران : 200) یعنی: اى کسانى که ایمان آوردهاید، شکیبا باشید و دیگران را به شکیبایى فراخوانید و در جنگها پایدارى کنید و از خدا بترسید؛ باشد که رستگار شوید.
در این آیه میبینیم که رستگاری را نتیجهی صبر میداند و در آیه ی بعدی اجر صابران را دو برابر میشمارد: أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (القصص : 54) یعنی: اینان به سبب صبرى که کردهاند دو بار پاداش داده شوند. اینان بدى را به نیکى مىزدایند و نیز از آنچه روزیشان دادهایم انفاق مىکنند.
قُلْ یا عِبادِ الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ (الزمر : 10) یعنی: بگو: اى بندگان من که ایمان آوردهاید، از پروردگارتان بترسید. براى آنان که در حیات اینجهانى نیکى کردهاند، پاداش نیک است. و زمین خدا پهناور است. مزد صابران بىحساب و کامل ادا مىشود.
در این آیه پاداش صابران را بی حساب میشمارد و در آیهی بعد منصب پیشوایی را منوط به صبر میداند: وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ (السجدة : 24) یعنی: از میان آن قوم پیشوایانى پدید آوردیم که چون صبورى پیشه کردند و به آیات ما یقین داشتند، به فرمان ما به هدایت مردم پرداختند.
دوشنبه 88 مهر 20
اهمیت صبر
صبر از بارزترین ویژگیهای اخلاقی است که در قرآن، صد و سه بار از آن یاد شده است. البته بعضی از این موارد مذکور در مقام بیان تاریخ و قصص انبیاست؛ اما عمدهی موارد ذکر صبر در قرآن کریم، ناظر به توصیه و سفارش به این مهم است؛ علاوه اینکه همان موارد قصص نیز به نوعی فضیلت صبر و شکیبایی را بیان داشته است. شاید بتوان این اهمیت و تاکید قرآن را چنین رمزگشایی کرد که همهی خصلتهای ارزشمند و ویژگیهای نیک اخلاقی بر محور آن دور میزند. به عبارت دیگر هر خصوصیت نیک اخلاقی بر پایهی صبر استوار شده است. به عنوان مثال عفت، عبارت از صبر بر شهوترانی است؛ طبع بلند، عبارت از صبر بر شکمپرستی و زیادهطلبی است؛ امانتداری، عبارت از صبر بر وسوسههای نفس در کسب حرام است؛ زهد، عبارت از صبر بر قناعت به و اکتفا کردن به اندازهی نیاز است؛ حلم، عبارت از صبر بر پاسخ مثبت دادن به انگیزهی عصبانیت و نفرت است؛ عفو و گذشت، عبارت از صبر بر انگیزهی انتقام است؛ و بخشندگی، عبارت از صبر در برابر بخل و خساست است و... پس میتوان گفت که همهی اینها ریشه در صبر دارند و به تناسب اوصاف، نامهای گوناگونی پیدا کردهاند و میتوان گفت که به خاطر همین، قرآن کریم این همه تاکید دارد که پیروزی و نجات، تنها در گرو صبر است. به چند نمونه دقت کنید:
وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَریراً (الإنسان : 12) یعنی: خداوند به خاطر اینکه صبر کردند بهشت و حریر را پاداششان قرار داد.
أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ یُلَقَّوْنَ فیها تَحِیَّةً وَ سَلاماً (الفرقان : 75) یعنی: به خاطر صبری که به خرج دادند به غرفههای بهشتی پاداش داده میشوند و در آن همواره از سلام و درود برخوردار خواهند بود.
سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (الرعد : 24) یعنی: سلام بر شما به خاطر صبری که به خرج دادید که اینجا بهترین خانهی آخرت شماست.
به نظر میرسد که صبر، تنها یک فضیلت اخلاقی نیست؛ بلکه یک ضرورت کامل برای موفقیت و نجات در دنیا و آخرت است. و توجه دادن قرآن به صبر به خاطر همین تاثیرات دنیوی و اخروی آن است.
این شعر فارسی بر همین مبنا سروده شده و به عنوان یک ضرب المثل قدیمی درآمده است که صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند/ در اثر صبر نوبت ظفر آید.. بنابراین اگر در دنیا ظفر و پیروزی، نتیجهی صبر باشد در آخرت موضوع چند برابر خواهد بود. زیرا دنیا به هرشکلی خواهد گذشت و این آخرت و زندگی جاوید است که پیروزی و موفقیت در آن ارزش بسیار بالاتری دارد و اگر این موفقیت و درک مغفرت الهی و دستیابی به بهشت جاوید، در گرو صبر باشد ارزش این صبر بیشتر روشن میشود.
ادامهی مطلب...
سه شنبه 88 مهر 14
سلام دوستان عزیز.. کمکاریهای اخیر و کم سرزدنهایم را ببخشید..
طاعات و عباداتتان قبول درگاه حضرت حق.. پیش از شروع ماه مبارک رمضان میخواستم در زمینهی صبر و فواید و آثار دنیوی و اخروی آن مطلبی تحقیقی بنویسم که در ماه مبارک آن را در معرض دید و مطالعهی شما عزیزان قرار دهم؛ اما همانطور که قبلا هم نوشتم آنقدر درگیر بودم که در طول ماه مبارک، تقریبا ارتباطم با نت قطع شده بود. میدانید که یکی از حکمتهای ماه رمضان، تمرین صبوری و افزایش قدرت حلم و بردباری مسلمانان است که ما البته کمتر به این بعد رمضان توجه میکنیم.. به هرحال با اینکه این درج این پست در رمضان مناسبتر بود اما چون یک مطلب عمومی و همیشگی است اینک آن را تقدیم حضورتان میکنم.
مقدمه
صبر یکی از مهمترین سفارشهای اسلام است که در متون دینی ما از آن بسیار یاد شده است؛ طوری که تنها در قرآن حدود صد بار کلمهی صبر و مشتقات آن تکرار شده و پاداشهای غیر قابل تصوری برای آن در نظر گرفته شده است. من در این مقاله بیشتر به قرآن رجوع کردهام و توفیق آن را پیدا نکردم که به دریای بیکران احادیث اسلامی و شیعی مراجعه کنم. بدون تردید اگر چنین فرصتی دست میداد زوایای بسیار زیبا و ارزشمندی از سخنان معصومان علیهم السلام روشن میشد و مورد استفاده و کاربرد همگان قرار میگرفت. امیدوارم در فرصتی دیگر چنین توفیقی را داشته باشم تا شما عزیزان را به مطالعهی موضوع صبر از نگاه روایات دینی دعوت کنم. ان شاءالله
قبل از هرچیز لازم است مروری کوتاه به فضیلت صبر، زمینههای آن، چیزهایی که انسان را در بردباری و صبوری یاری می کند داشته باشیم و در نهایت به نمونههای والایی از آن نگاهی بیندازیم.
تعریف صبر:
صبر در لغت به معنای خویشتنداری است. در اصطلاح دینی به معنای خویشتنداری در انجام یا ترک کاری بهخاطر رضایت پروردگار و تقرب به اوست.
انواع صبر:
1- صبر بر طاعت پروردگار
2- صبر در ترک معصیت خداوند
3- صبر در پیشآمدها و مصیبتهایی که بر انسان وارد میشود.
تعریفی که در بالا ارائه شد هر سه نوع صبر را شامل میشود؛ زیرا نوع اول، یعنی صبر بر طاعت پروردگار مشمول خویشتنداری در انجام یک کار، و نوع دوم مشمول خویشتنداری در ترک گناه و نوع سوم مشمول خویشتنداری از بیتابی و جزع در ناملایمات و پیشآمدهای ناپسند میشود.
درجات صبر
از طرف دیگر و از زاویهی درجات صبر، میتوان آن را به دو نوع تقسیم کرد: صبر جسمی و صبر روحی؛ و هرکدام از این دو، بر دو نوع تقسیم میشوند: اختیاری و اضطراری. بنابراین میتوان گفت که صبر بر چهار نوع است:
پنج شنبه 88 شهریور 26
در جلسهی شصت و نهم هماندیشان، مورخهی 21/6/1388 در فرهنگسرای دانشجو، پس از قرائت آیهی آخر از سورهی حمد، به ترجمهی آن پرداختم: صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لاالضالین
خداوند در معرفی صراط مستقیم میفرماید: راه کسانی است که به آنها نعمت بخشیدهاست؛ نه راه آنانی که مورد غضب قرار گرفتند و نیز نه راه گمراهان.
نعمت یافتگان:
نعمت انواع مختلف دارد که مهمترین نعمت، نعمت هدایت است. کسی که هدایت نشده باشد نمی تواند به نعمت برسد. قرآن کریم، کسانی را که مشمول نعمت الهی قرار گرفتهاند چنین معرفی میکند: و من یطع الله والرسول فاولئک مع الذی انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا (نساء/69) یعنی: کسانی که از خدا و رسول او اطاعت کنند، در زمرهی کسانی هستند که خداوند به آنها نعمت بخشیده است؛ کسانی از پیامبران، صدیقین، شهدا و صالحان.. و اینان چه همراهان خوبی هستند.
در این آینه یک نکتهی دیگری که قتبل استفاده است معرفی رفیق و دوست برای انسان است. با توجه به تاثیرات غیر قابل انکار دوست در تعیین رفتار و اعتقاد و عاقبت به خیری یا عاقبت به شری انسان، خداوند با زبانی نرم و توصیهای این دسته از افراد را برای دوستی معرفی میکند.
غضب شدگان:
به قرآن که نگاه میکنیم میبییم گروههایی مورد غضب خداوند قرار گرفتهاند. ما باید اینها را استخراج کنیم و با مطالعه پیرامون آنان ببینیم چه عواملی باعث شده است که مورد مغضوب قرار بگیرند؟ باید با روش شناسی مغضوبین درست در مقابل آنان حرکت کنیم تا مشمول غضب الهی نشویم.
فرعون، قارون، ابولهب و گروههایی از بنی اسراییل مورد غضب قرار گرفتهاند که در یک نگاه اجمالی میتوان فهمید که سرپیچی از حق، کتمان دین خدا، تحریف حقایق و آمیختن آنها با باطل، بهانه جویی و آزار پیامبران الهی،رباخواری، فرار از تکلیف و.. موجب غضب الهی بر آنان بوده است.
در ادامه به رفتار شناسی بنی اسرائیل در تزلزل اعتقادی مسلمانان و ذکر نمونههایی از زمان موسی علیه السلام تا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم که موجب غضب الهی بر آنان شده است پرداختم و به نمونههایی در عصر حاضر اشاره کردم که در همین زمینه موضوع "شتاب ایجاد شده به سمت غربی شدن در ایران " مطرح شد و اعضای حاضر در جلسه در این خصوص نظراتی ارائه و به مباحثه پرداختند.
دردقایق پایانی جلسه، در مورد شب قدر و نحوه ی احیا نگاه داشتن و چگونگی عبادت و دعاهای این شب پرفیض صحبتهایی داشتیم و در نهایت،جلسه با صلوات و التماس دعا به پایان رسید.
چهارشنبه 88 مرداد 28
شصت و پنجمین جلسهی هماندیشان نیز در بیست و چهارم مردادماه 88 تشکیل شد و بازهم شاهد حضور میهمانان جدید بودیم. پس از خوشآمدگوئی به اعضای تازهوارد، توضیحاتی را در خصوص نحوهی برگزاری جلسات ارائه کردم؛ سپس مروری داشتم به مباحث جلسهی قبل که پیرامون " صراط مستقیم " مطرح شده بود. سپس با بیان آیهی آخر از سورهی اول کلام الله مجید، ازحاضرین در جلسه دعوت کردم تا با توجه به این آیه، مطالعات و برداشت خود را از معنای " صراط مستقیم " به بحث بگذارند.
یکی از دوستان با تاکید بر رحمانیت و رحیمیت خداوند، لزوم هدایت انسان توسط خالق را یادآور شدند.
من هم با تاکید بر مطالب آقای شیرعلی، گفتم که وجود شیطان در مسیر هدایت انسانهاست و عاملی است برای آزمایش و امتحان انسانها توسط خداوند.
این بحث باعث شد تا یکی از اعضای جلسه سئوالی را در مورد اختیار انسان به شرح زیر مطرح کند:
دلیل وجود شیطان برای من روشن نیست. اینکه انسان از خود اختیاری داشته باشد و تصمیم گیری نماید و شیطان هم برای انحراف انسان از صراط مستقیم تلاش کند، برایم ملموس نیست. به نظر من خدائی که انسان را آفریده، همه چیز را در بارهی او میدانسته؛ بنابراین خیر وشر انسان و آیندهی او نزد خداوند معلوم است و انسان کارهای نیست که بخواهد خودش به راه راست یا راه کج متمایل شود. او مثل یک روبات است و هیچ اختیاری از خود ندارد. پس چرا بایستی تکلیفی بر گردن اوباشد ؟
یکی دیگر از دوستان در پاسخ به سوال فوق گفت: برای پاسخ به این سئوال، بایستی چرائی خلقت شیطان را مورد بررسی قرار دهیم. همانطور که می دانیم هدف از خلقت انسان این بوده که وارد سرزمینی شود که مورد آزمایش قرار بگیرد تا به کمال برسد. از طرفی برای شناخت صراط مستقیم، بایستی صراط های غیر مستقیم را شناخت. عامل پیدایش صراط های غیرمستقیم، شیطان است؛ بنابراین ضرورت وجود شیطان، امتحان و آزمایش انسان توسط خداوند است. انسان نیز در انتخاب مسیر درست یا غلط مختار است و اختیار انسان همواره در طول مشیت خداوند است.
دوست اول: ولی در عمل غیر از این است. در زندگی روزمره و در دنیای واقعی، انسان از خود اختیاری ندارد و فقط مجبور به انجام کارهاست. هر اتفاقی هم که رخ می دهد، می گوئیم خواست خدا بوده.. پس اختیار انسان کجاست؟
دوستی دیگر چنین گفت: ما مجموعهای از اختیاراتی را دارا هستیم که محدود است. انسانها نسبت به ظرفیتهایشان دارای اختیار هستند. انسان محدود به زمان و مکان است و کمال او و بازخواستش هم با توجه به این محدودیت است. عالِم بودن خداوند نفی اختیار نیست. خداوند چون محدود به زمان و مکان نیست و بُعد ندارد، طبیعی است که از همه ی زمان ها آگاهی داشته باشد.
همان دوست اولی: ولی در مورد امامان معصوم ما نیز مسئاله ی جبر حاکم است. با اینکه آنها همگی انسان بوده اند، ولی راهشان برایشان انتخاب شده بود. بنابراین نمی توانستهاند دارای اختیار باشند. این را چطور میتوان توجیه کرد؟
و من چنین گفتم: یک سوال ساده میپرسم. درست است خیلی ساده است اما کار مثال همین است که در عین سادگی مطلب را روشن کند. فرض کنید شما در خانه، بچهای دارید یا حتی بزرگی دارید که ذوقاش را کاملا میشناسید و میدانید که کاکائوی تلخ دوست دارد. شما سه نوع کاکائو با طعم های گوناگون برایش تهیه میکنید و از قبل میدانید که کاکائوی تلخ را انتخاب خواهد کرد. آیا عِلم شما به این موضوع، اجباری برای بچه به همراه دارد؟ یعنی اگر او همان چیزی که شما میدانستید را انتخاب کرد آیا مجبور بوده است؟ آیا علم شما باعث شده او بالاجبار آن را انتخاب کند؟
دوستان: خیر.
من: به همین سادگی میتوان فهمید که عِلم خداوند به وجود انسان، باعث نفی اختیار انسان نیست.
سوال کنندهی اصلی: پس چرا خداوند که انسان را آفریده و عالِم به غیب است، راه را برای مخلوقش هموار نمیکند؟ چرا هر چه را که از خداوند می خواهیم به ما نمیدهد؟
دوستی دیگر: دنیا، دنیای تضاد است. این تضاد از زمانی آغاز شد که شیطان به انسان سجده نکرد. و همین تضاد، عامل اصلی رشد و کمال انسان است. وقتی که انسان قصد میکند که به سمت خیر برود، تضاد ایجاد می شود و عاملش شیطان است. راه برای انسان هموار است و شرایط فراهم است. انسان بایستی بُعد مثبت خود را تقویت کند تا به کمال برسد. انسان بایستی با اختیار خودش در وجود خود، ظرفیت ایجاد کند تا به رشد برسد.
من: این حرف کاملا درست است و اگر این زد و خورد بین حق و باطل نباشد و اگر آزمایش نباشد که هیچ رشدی وجود نخواهد داشت.. اما اینکه میگویید هرچه از خداوند میخواهیم اجابت نمیکند، دلیلی ندارد که هرچه ما خواستیم اجابت شود. زیرا تحقق هر امری معلول یک سری علتها و مقدمات است که اگر آن مقدمات فراهم نشود خداوند هم بدون سبب و دلیل و بدون علت کاری را انجام نمیدهد. در مبحث عدل الهی این را مفصلا بحث کردیم؛ حتی اگ نیت و خواستهی ما خیر باشد. یعنی صِرف اینکه نیت و خواسته ی ما خیر باشد، دلیل نمیشود که خداوند آنرا اجابت کند؛ چون اقتضای عدل خداوند اینچنین نیست که بدون دلیل طبیعی اتفاق خاصی بیفتد. مثلا اینکه بدون ابر باران ببارد یا بدون تلاش رزق وسیعی کسب شود و یا ...
یکشنبه 88 مرداد 18
جلسهی شصت و چهارم هماندیشان، در روز شنبه مورخ 17/5/88 در محل سرای کتاب فرهنگسرای دانشجو تشکیل گردید. در جلسهی هفتهی گذشته بنا بر این شد که دوستان، در خصوص دو سوال پیرامون آیه یا دعای " اهدنا الصراط المستقیم " بررسی کرده و در این جلسه بحث نمایند.
1- چرا ما مسلمانان در حالیکه علیالظاهر در راه راست گام بر میداریم، باز هم از خدا میخواهیم تا ما را به راه راست هدایت نماید؟ و روزانه ده بار این دعا را هنگام اقامهی نماز میخوانیم.
2- از طرف دیگر این دعا حتی بر پیامبر، امامان معصوم و اولیای الهی که حتی گناه نمیکنند، هم واجب است که در نمازشان بخوانند. گیریم که ما نیاز به این دعا داشته باشیم آنها که انسانهای کامل هستند چه نیازی به خواندن این دعا دارند؟
بعد از هماندیشی و اظهار نظر دوستان دقایقی هم من صحبت کردم و با تشکر از همهی آنان و مباحث خوبی که مطرح شد گفتم: " ال " در کلمهی " الصراط " نشانهی مشخص بودن (علامت معرفه) است؛ بدین معنی که راه خداوند یا همان راه مستقیم تنها یک راه است و راه دیگری در کار نیست. به خاطر همین است که در تمام قرآن کلمهی «صراط» حدود 40 بار بهصورت مفرد تکرار شده، در حالیکه «سبیل» که آن هم به معنای راه است بعضا مفرد و بعضا جمع آمده است.
همانطور که دوستان گفتند مطمئنا مهمترین هدف انسان، رسیدن به کمال است و به خاطر همین است که میگوییم انسان ذاتاً و فطرتاً کمال خواه است. از نظر اسلام تنها راه رسیدن به کمال، قرار گرفتن در صراط مستقیم الهی است و به خاطر همین باید دعا کنیم که در مسیر آن قرار گیریم تا به آن مرحله از کمال برسیم.
با این مقدمه سراغ سوالها میرویم. در پاسخ به سوال اول باید گفت: درست است که ما مسلمانیم و هدایت شدهایم اما چه تضمینی دارد که در تمام جزئیات هم در مسیر کمال قرار گرفته باشیم؟ مگر کم مسلمانهایی بودهاند که با اینکه به اصل دین اسلام، هدایت شده بودند اما در بین راه، منحرف شدند و راههای کج و فرعیای را طی کردند که به سقوطشان انجامید؟ و باز چه تضمینی هست که حالا که به صراط مستقیم راه یافتیم حتما و همواره در این راه پایدار بمانیم؟ مگر شیطان از روز اول تصمیم نگرفت و به عزت خداوند قسم یاد نکرد که در صراط مستقیم الهی، به کمین بندگان خدا بنشیند و آنها را از راهشان منحرف کند و به تباهی بکشد؟ و لاقعدن لهم صراطک المستقیم.. شاید بهخاطر همین باشد که در روایتی از امام علی علیه السلام هست که فرمود: ما را به راه راست هدایت کن به معنای این است که ما را در راه راست نگهدار.
نکتهای که قابل ذکر است اینکه صراط مستقیم که انسان را به همان کمال و هدف میرساند، درجات مختلف دارد. ما در هر نقطه از صراط مستقیم که باشیم، باز هم مرحلهی بالاتری وجود دارد که همهی ما بایستی این دعا را بخوانیم تا به مراحل بالاتر از کمال دسترسی پیدا کنیم. یعنی صراط مستقیم از یک نقطه شروع میشود ولی درجا نمیزند و هرچه شما پیش بروید باز هم جلویت راه باز است تا در نهایت، که کمال مطلق، یعنی خداوند برسید. از همین جا پاشخ سوال دوم روشن میشود؛ یعنی درست است که پیامبر و امامان انسانهای کاملی هستند؛ اما کمال مطلق نیستند که بینیاز از این دعا باشند. کمال مطلق فقط خداوند است و بهخاطر همین آنها هم در هرمرحله از صراط مستقیم که باشند باز هم دنبال رشد معنوی و تعالی و رسیدن به جوار حق تعالی هستتند. پس بر آنها هم واجب است که چنین دعا کنند و وصال الهی را تقاضا کنند.
نکتهی پایانی اینکه صراط مستقیم از دو منظر مورد توجه قرآن قرار گرفته است:
اول در عرصهی باورها و اعتقادات: قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دینا قیما مله ابراهیم حنیفا و ما کان من المشرکین(انعام ـ 161) پیروی از آیین ابراهیم و پرهیز از شرک یکی از مصادیق صراط مستقیم است.
دوم در عرصهی عمل: الم اعهد الیکم یا بنی آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم (یس ـ 60و61 ) طبق تعریف این آیه، هرگونه عمل شیطانی که با عبادت الهی منافات داشته باشد انحراف از صراط مستقیم است.
چه بسیار اتفاق میافتد که انسان از نعمت اعتقادات صحیح برخوردار است اما در زمینهی عمل کمیتش میلنگد و گاهی نیز عکس این ماجرا وجود دارد؛ از نعمت اعتقادات صحیح و دیانت اسلام برخوردار نیست اما کارهای ناشایست هم نمیکند. اینها هیچکدام به تنهایی کافی نیست و باید هردو بعد در کنار هم باشد تا صراط مستقیم تحقق پیدا کند.
دوشنبه 88 مرداد 12
جلسهی شصت وسوم هم اندیشی جوانان در تاریخ 10/5/88 با حضور میهمانانی جدید و اعضای همیشگی تشکیل شد. من پس ازتوضیحاتی در خصوص نحوهی برگزاری جلسات برای میهمانان تازه وارد، مروری بر مباحث شش جلسهی گذشتهی قرآن و زندگی داشتم. سپس هماندیشان به ادامهی مباحث هفتهی پیش پیرامون سئوال یکی از دوستان پرداختند. خلاصهای از عرایض خود در این جلسه را تقدیمتان میکنم:
ما اول باید کلاهمان را قاضی کنیم و بدون تعارف با خودمان ببینیم کلیات دین را قبول داریم یا نه؟ اگر کلیات را پذیرفتیم، یقین میآوریم که در جزئیات آن هم منطقی نهفته است؛ حتی اگر ما متوجه آن منطق نشویم.
شما می توانید ادیان را بررسی کنید و اصلح را انتخاب کنید ولی وقتی آن اصلح را انتخاب کردید دیگر نمیتوانید در جزئیات آن هم دنبال دلیل عقلی و استلال و برهان باشید. تنها اصول پنجگاانهی دین است که عقلی است و بقیه عقلی نیستند. دین شناسنامهای از ما پذیرفته نیست؛ چون انسان را به کمال نمیرساند.
بنابراین شک در اصل دین خوب است؛ ولی به قول شهید مطهری به عنوان یک معبر و نه یک توقفگاه؛ زیرا دین باورمندانه به انسان جهت میدهد نه دین شناسنامهای. اما شک در جزئیات و فروعات احکام معنی ندارد. البته در فروعات هم دو نوع شک داریم: یکی شک در اصل چرائی حکم خداوند؛ بدین معنی که تا فلسفه و دلیل حکم از نظر منطق و عقل من جور در نیاید در عمل کردن به آن مشکل داشته باشم. دیگر شک در اینکه حکمی که به دست ما رسیده است آیا حکم خداست یا نه؟ در صورت دوم، حق شک کردن داریم؛ که همین مباحث، باعث پیدایش علمی به نام روش استنباط یا همان اجتهاد گردیده است. ولی وقتی اصل دین را پذیرفتیم، شک اول به هیچ وجه جایز نیست.
بنابراین در پاسخ به این سوال که آیا بهتر نیست در بحث دین، جزء به جزء مسائل را بررسی کرده و قبول کنیم؟ باید گفت: نه؛ زیرا اینطور به نتیجه نخواهید رسید. شما هرکدام از این احکام را هم که به دلیلش پی ببرید باز هم فروعات دیگری هست که همواره باید در صدد دستیابی به فلسفه و دلایل آنها باشید. این است که عمر انسان کفاف نمی دهد و آنوقت تمام عمر را در شک و تردید به سر میبد.
آیه ی بعدی را که مورد بررسی قرار می دهیم، تنها دعائی است که خواندن آن در طول روز، حداقل ده بار بر هر انسان مسلمانی واجب است. " اهدنا الصراط المستقیم "
با مطرح کردن یک سئوال، دوستان را به تبادل افکار در این خصوص دعوت می کنم. اگر ما مدعی هستیم که در راه راست حرکت می کنیم، پس چرا این دعا را می خوانیم؟ ادامه ی بحث را در جلسهی آینده پیگیری خواهیم نمود.